جدول جو
جدول جو

معنی چاره اندیش - جستجوی لغت در جدول جو

چاره اندیش
آنکه در فکر چاره و علاج باشد
تصویری از چاره اندیش
تصویر چاره اندیش
فرهنگ فارسی عمید
چاره اندیش
(گُ)
محیل. مکار. حیله گر. فسونگر
لغت نامه دهخدا
چاره اندیش
حیله گر، مکار
تصویری از چاره اندیش
تصویر چاره اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
چاره اندیش
صفت چاره جو، چاره ساز، چاره پرداز، چاره گر، چاره پژوه، چاره سگال، مدبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاره اندیشی
تصویر چاره اندیشی
در فکر چاره و علاج بودن، چاره جویی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ/ رِ اَ)
احتیال. حیله گری. فسونگری
لغت نامه دهخدا
(بُ اَ)
زیرک. هوشیار. تیزفهم. سریعالانتقال:
مرا این زن پیر چون مادر است
یکی چابک اندیش کندآور است.
فردوسی.
و آن نمودن که بنگرم پیشی
کارها را به چابک اندیشی.
نظامی (هفت پیکر).
که شنیدم به خردی از خویشان
خرده کاران و چابک اندیشان.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ)
کسی که اندیشۀ عارفانه دارد. عارف دانا:
عارف اندیش بود وراه شناس
پارسائیش را نبود قیاس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از عارف اندیش
تصویر عارف اندیش
آن که اندیشه عارفانه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاره اندیشی
تصویر چاره اندیشی
حل کردن، تدبیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساده اندیش
تصویر ساده اندیش
ساده لوح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چاره اندیشیدن
تصویر چاره اندیشیدن
حل کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تیزهوش، تیز، تیزفهم، باهوش، داهی، داهیه، زیرک، هوشیار، حاضرجواب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چاره جویی کردن، چاره گری کردن، راه حل جستن، تدبیر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد